خانه پزشک

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّد لعنت خدابرسوال فروشان وحامیانشان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ

خانه پزشک

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّد لعنت خدابرسوال فروشان وحامیانشان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ

 
 می خواستم شمع باشم

" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان  پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند،  طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند..."

                                   مغموم
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود. خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.

                                     خدایا فقط تو

" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."

....چه زیباست همدردعلی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن...

.... ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم. ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است. ....

                                     
خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم

.....خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.




 من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

 

به پشتوانه پیگیریهای بی دریغ همکاران گرامی که از خرداد ماه تا کنون با سعی و کوشش فراوان به رغم مشکلات فراوان معشیتی و خانوادگی لحظه ای از دنبال کردن کردن حقوق ضایع شده خود در جریان آزمون 1382 نا امید نگردیده و به قدر وسع کوشیده اند. اکنون زمان آن فرا رسیده که ثمره این چند ماه تلاش به بار نشیند و دوستانی که حقوق خود را از دست رفته میدیدند حداقل به مقداری از آن حقوق ضایع شده دست بیابند.

اطلاعات کمیته محترم تحقیق مجلس به هیچ وجه به سرقت نرفته است . مدتی است که

 عده ای  با موج سواری بر افکار هیجان زده همکاران سعی در بی اعتبار نمودن اطلاعات کمیته محترم تحقیق مجلس کرده اند اینان که میبینند به زودی باید پاسخگوی اعمال خود باشند با انتشار اسامی جعلی که در آن خشک و تر سوخته اند  سعی در بی اعتبار کردن حقایق دارند .

من به عنوان برادر کوچکتر شما از یکایک تان تمنی دارم که آرامش خود را حفظ نمایید و ناخواسته آلت دست این شب پرستان نشوید ، هر یک از دوستان که اطلاعات موثقی دارد می تواند آنرا به آدرس کمیته تحقیق ارسال نماید http://www.ttmajlis.com/contactus.asp یا اگر نمی خواهد شناخته شود به گل پسر ای میلmailto:mamaliz45@gmail.comبزند. به امید آنکه با خونسردی و درایت بتوانیم به حقوق از دست رفته مان دست یابیم.

 

مخلص همگی گل پسر


از کلیه همکاران گرامی , پزشکان محترم و هموطنان عزیز که هرگونه گزارش
یا اطلاعاتی درخصوص آزمونهای دبیرخانه آموزش پزشکی وتخصصی دارند خواهشمندیم موارد مورد نظر رابا
آدرس پست الکترونیکی زیردرمیان بگذارند:
 
 
http://www.ttmajlis.com/contactus.asp
 



 
 
  وبلاگهای همسایه ها
نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 04:59 ب.ظ

اری کتی جان
ما خیلی بی بخاریم
مردها که مرد نیستن تو خودت حدس بزن زنها چطوری می شوند اونوقت

katy چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 04:49 ب.ظ

بعضی ها برای جدا شدن واحد دانشگاهی خود حاضرند به کما بروند ....آنوقت ماها .....خیلی پوستمان کلفت شده

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 04:47 ب.ظ

سرویس: سیاسی

نوع: خبر
تاریخ: 83/12/12

ساعت: 14:11
شماره خبر: 8312120146




قدردانی دبیرخانه پیگیری تخلفات آزمون دستیاری از بازرسی ویژه مقام معظم رهبری


خبرگزاری فارس: سخنگوی دبیرخانه پیگیری تخلفات آزمون دستیاری پزشکی مستقر در بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران، از بازرسی ویژه مقام معظم رهبری که با نظارت خود پرونده خارج شده از مجرای اصلی را به مسیر خود برگرداند، قدردانی کرد.

حسن گودرزی در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس گفت: خوشبختانه، دغدغه بسیج دانشجویی و پزشکان در خصوص تخلف صورت گرفته در آزمون دستیاری پزشکی با پیگیری بسیج دانشجویی و با افشای فساد نهادینه شده در دبیرخانه شورای آموزش پزشکی و تخصصی وزارت بهداشت و افشای موضوع فروش سوالات آزمون دستیاری از سال 77 تاکنون، مسجل و مشخص شد.
وی افزود: بر طبق شواهد موجود نزد بسیج دانشجویی، بیش از 300 نفر قبل از آزمون دستیاری سال 82 به سوالات در طیف‌های مختلف دسترسی داشته‌اند.
این عضو بسیج دانشجویی یادآور شد: از بدو پیگیری پرونده با وجود مدارک و شواهد مستدل، برخی مسئولان قضایی و مسئولان وزارت بهداشت با کارشکنی‌های مستمر خود سعی در لاپوشی موضوع داشتند و لذا بسیج دانشجویی ضمن درخواست از آقای شاهرودی جهت تشکیل سریع دادگاه ویژه رسیدگی به این پرونده ملی، خواستار محاکمه و بازخواست از کلیه مسئولان وزارت بهداشت و مسئولان قضایی که به هر نحو با اتلاف وقت و سنگ‌اندازی جلوی افشای حقیقت را گرفته و یا در وقوع جرم دخالت داشتند، است.
سخنگوی دبیرخانه پیگیری تخلفات آزمون دستیاری پزشکی مستقر در بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران اظهار داشت: بر طبق اظهارات برخی مسئولان وزارت بهداشت، بازرسی ریاست جمهوری مسئولان برگزاری آزمون دستیاری 82 را از هرگونه تخلف صورت گرفته در این باره مبری دانسته است که با توجه به انعکاس موضوع به این بازرسی و افشای جرم خرید و فروش سوالات به نظر می‌رسد تجدید‌نظر در سیستم بازرسی موجود در قوه مجریه ضروری است.
گودرزی با قدردانی از بازرسی ویژه مقام معظم رهبری که با نظارت خود پرونده خارج شده از مجرای اصلی را به مسیر خود برگرداند و نیز نمایندگان مجلس شورای اسلامی به ویژه اعضای کمیته تحقیق و تفحص و رئیس کمیسیون اصل نود گفت: بسیج دانشجویی بر خود لازم می‌داند که تشکر خالصانه خود را از سپاه پاسداران به عنوان ضابط قضایی این پرونده اعلام نماید.
وی اضافه کرد: اگر تلاش شبانه روزی ضابطان قضایی سپاه نبود قطعاً این پرونده به سامان نمی‌رسید و در سایه زحمات این عزیزان بارقه‌های امید به اصلاح و حرکت در جهت مبارزه با فساد و تبعیض در دل ملت ایران قوت گرفت و مصداق فرمایش حضرت امام (ره) که «سپاه نور چشم من است» عینیت پیدا کرد.
آزمون دستیاری پزشکی در 14 اسفند سال 83 برگزار شد و پس از اعلام نتایج آزمون، با اعتراض گسترده پزشکان بررسی درباره صحت برگزاری آزمون شروع شد.
انتهای پیام/

پسرک تنها چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 04:37 ب.ظ http://cactus.persianblog.com

می گم اگه موافقین ازین به بعد لیست رزیدنتهایی که بدون تقلب قبول شدن رو بگیم. وقت و انرژیمون هم صرفه جویی می شه!!!

katy چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 04:33 ب.ظ

انتقال سه دانشجو به بیمارستان پس از اعتصاب غذا


--------------------------------------------------------------------------------


--------------------------------------------------------------------------------
۱۲ اسفند ۱۳۸۳ - بعد از ظهر ۱۴:۱۳ تعداد بازدید : 752 کد خبر : ۲۲۱۱۶

خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: در پی تحصن و اعتصاب غذای تعدادی از داشجویان واحد تفرش دانشگاه امیرکبیر، سه تن از دانشجویان روانه بیمارستان شدند.
بنا بر این گزارش، از روز دوشنبه، تعدادی از دانشجویان واحد تفرش دانشگاه امیرکبیر، در اعتراض به تصمیم جداسازی این واحد از دانشگاه امیرکبیر تحصن کرده بودند و از روز گذشته هفده نفر از آنان دست به اعتصاب غذا زده بودند.
یکی از دانشجویان این واحد به خبرنگار «بازتاب» گفت: سه تن از دانشجویان که اعتصاب غذا کرده بودند، با وضعیت وخیم جسمی و روحی، روانه بیمارستان «شهدای والفجر» شهرستان تفرش شدند. در ساعت 10:20 دقیقه صبح به این مراجعان اعلام می‌شود که در صورت دقایقی دیر رسیدن به بیمارستان، آنها به حالت کما می‌رفتند. این در حالی است که این بیمارستان رسما اعلام کرده بود که در اینجا سرم برای مراجعات بعدی وجود ندارد.
وی افزود: در حال حاضر و در روز سوم تحصن و اعتصاب غذای نامحدود هیچ‌گونه توجه و رسیدگی از سوی مسئولان ذیربط دانشگاه امیرکبیر و وزارت علوم انجام نشده است.
برگرفته از سایت بازتاب

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 03:00 ب.ظ

ندا ملکزاده ۸۱ رادیولوژی گیلان-عنایت فرزام ۸۱قلب تهران سالاری ۸۱ قلب ایران پدر خانومش رئیس عقیدتی دانشگاه ع.پ.گیلان است.یاشا عمیدی گوش و...تهران۸۱ -سال ۸۰ کارنامه صادر نشده بود

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 01:56 ب.ظ

افشاگری افشاگری

هر کسی متقلبین رو می شناسه معرفی کنه

افشاگری افشاگری

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 01:39 ب.ظ

معاون اجرایی سازمان نظام پزشکی کشور:
تعرفه های جدید پزشکی برای سال 84 اعلام شد

وی ادامه داد: بر اساس این تعرفه نامه، سقف ویزیت پزشکان عمومی در سال آینده،‌3200 تومان، پزشکان متخصص 5300 تومان، پزشکان فوق تخصص 6600 تومان و تعرفه کارشناسان مامایی نیز 2300 تومان تعیین شده که بر اساس هر درجه ارتقای تحصیلی آنان 15 درصد افزایش می یابد.

پسرک تنها چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 01:28 ب.ظ http://cactus.persianblog.com

noch

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 01:23 ب.ظ

نه بابا سنگ یک درصدی های مشهد را زیاد به سینه می زد

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 11:51 ق.ظ

پسرک تنها ۱٪است؟!

ارش چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 10:37 ق.ظ

از نوشته های قشنگتان ممنونم
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس هفتم:
بنزهای الگانس بهشت‌‏زهرا شوق مردن به انسان می‌‏دهد
بهترین امکانات در کشور ما در خدمت مرده‌‏ها است

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 10:07 ق.ظ

دست از رمانتیسم بردارید

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 09:52 ق.ظ

بابا بزرگ عزیر

با خواندن مطلب
می‌خواستم شمع باشم
خستگی از تن برون می‌رود و برای ادامه راه آماده می‌شویم

متشکر

پشت دریا شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است

بامها جای کبوترهایی است
که به فواره هوش بشری می نگرند

دست هر کودک ده ساله شهر
شاخه معرفتی است

مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله
به یک خواب لطیف

خاک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریا شهریست
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحر خیزان است

پشت دریا شهری است
قایقی باید ساخت
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

دور باید شد از این خاک غریب

شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند

[ بدون نام ] چهارشنبه 12 اسفند 1383 ساعت 09:12 ق.ظ

مرگ و زندگی

هنوز کاملآ در قبر زندگی خودم جابجا نشده بودم که یکباره

احساس کردم دستی آشنا ، مضطرب و عصبانی سنگ قبرم را می کوبد

لحظه ای بعد ، روح سرگردانم با دیدگان اشک آلود، از لابلای خاک قبر

بکنارم غلتید! بدون هیچ گفتگو، دستم را گرفت و از زیر خاک بیرونم کشید،

نگاهی به سنگ قبرم افکنده گفت: ببین ! این بشر دروغگو و جنایتکار !

حتی پس از مرگ تو هم بحقیقت آنچه مربوط به توست‌، پشت پا زده!...

راست میگفت!...

بر روی سنگ قبرم نوشته بودند: « در ۱۳۰۶ متولد شد و ۱۳۳۳ مرد...»

دروغ بود !... سال ۱۳۰۶، سالی بود که من مردم، و زندگی من ، پس از

سالها مرگ تحمیلی در ۱۳۳۳ شروع شد!... سنگ قبر را وارونه کردم

تا حقیقت را آنچنانکه بود بنویسم، روحم با خنده گفت: « شاعر فراموش کن این

مسخره بازیها را...

به کسی چه مربوط است که تو کی آمدی و کی رفتی! برو بخواب ! .»

منهم خنده کنان رفتم... خوابیدم، چه خوابی!... چه خواب خوبی !.

کاش همه می فهمیدند!...

پسرک تنها سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 11:50 ب.ظ http://cactus.persianblog.com

ممنونم مرغ محلی
متولد ۵۷ و فارغ التحصیل ۸۳
ممنون که به وبلاگم سر زدی. بازم ازین کارا بکن
خوشحال خواهم شد از دیدن نوشته هات
موفق باشی و پایدار

مرغ محلی سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 11:38 ب.ظ

ممنونم
امیدوارم به ارزوی دلت برسی
از وبلاگت هم خوشم اومد
راستی متولد چندی؟یا فارغ تحصیل کی؟
بعدا چند تا از سیاه کاغذ هام رو برات تایپ میکنم
خورش سفره هایت زعفرانی؛ولی رنگ رخت پر نور و میگون!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 11:32 ب.ظ

من مسلمانم .
قبله ام یک گل سرخ .
جانمازم چشمه ، مهرم نور .
دشت سجاده من .
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه ، جریان دارد طیف .
سنگ از پشت نمازم پیداست :
همه ذرات نمازم متبلور شده است .
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را ، پی (( تکبیرة الاحرام )) علف می خوانم
پی (( قد قامت )) موج .
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست .
کعبه ام مثل نسیم ، می رود باغ به باغ ، می رود شهربه شهر
(( حجر الاسود )) من روشنی باغچه است .


تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز،
سالها هست که در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تکرار کنان،
میدهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا،
- خانه کوچک ما
سیب نداشت

من زنده بودم اما ، انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها ، تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست ، من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد ، وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

پسرک تنها سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 11:07 ب.ظ http://cactus.persianblog.com

روزی که بگیرند ازین چهره نقابی
وقت است که کبوتر بزند نوک به عقابی

پسرک تنها سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 10:19 ب.ظ http://cactus.persianblog.com


روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
واندر طلب طعمه پرو بال بیاراست
برراستی بال نظر کرد و همی گفت
امروز همه ملک جهان زیر پر ماست
کر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد
جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بر اوج پرواز کنم از نظر تیز
می بینم اگر ذره ای اند ته دریااست
بسیار منی کرد و زتقدیر نترسید
بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخواست
ناگه زکمینگاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضای بد بگشائد بر او راست
بر بال عقاب آمد ان تیر جگر سوز
وز عرش مر اورا به سوی خاک فرو کاست
بر خاک بیافتاد و بغلتید چو ماهی
آنگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا عجب است این که زچوبی و ز اهن
این تیزی و تندی و پریدن زکجا خاست
بر تیر نظر کرد پر خویش بر آن دید
گفتا زکه نالیم که از ماست که بر ماست

[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 اسفند 1383 ساعت 09:58 ب.ظ

یادش به خیر چه خوب میگفت:
روزگار غریبیست نازنین !

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد