خانه پزشک

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّد لعنت خدابرسوال فروشان وحامیانشان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ

خانه پزشک

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّد لعنت خدابرسوال فروشان وحامیانشان اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِ مُحَمَّدٍ

شمارش معکوس تا امتحان-هفته چهارم:درس بیست و هشتم

 

شمارش معکوس تا امتحان-هفته چهارم:درس بیست و هشتم 

 

 
طاهرنژاد به مهر خبر داد:
ثبت نام دو هزار و 650 داوطلب در آزمون دستیاری/ ادامه ثبت نام تا 5 آذر
رئیس مرکز سنجش آموزش پزشکی وزارت بهداشت گفت: تاکنون دو هزار و 650 داوطلب در سی و هفتمین دوره پذیرش دستیار رشته های تخصصی بالینی پزشکی ثبت نام کرده اند.
کی قباد طاهرنژاد در گفتگو با خبرنگار مهر افزود: این آمار مربوط به آخرین آمار ثبت نام تا روز 18 آبان است و پیش بینی می شود با توجه به مهلت ثبت نام تا 5 آذر تعداد بیشتری در این آزمون ثبت نام کنند.

وی خاطرنشان کرد: داوطلبان تا 5 آذر ماه فرصت دارند در آزمون به صورت اینترنتی ثبت نام کنند و پس از ورود به سایت http://Sanjeshp.ir و انجام مراحل ثبت نام کدرهیگری دریافت کنند.

طاهرنژاد اضافه کرد: داوطلبان از تاریخ 8 تا 14 آذرماه نیز فرصت دارند که مدارک خواسته شده را به صورت اسکن شده و اینترنتی ارسال کنند.

به گزارش مهر، سی و هفتمین دوره پذیرش دستیار رشته های تخصصی بالینی پزشکی در 25 رشته تخصصی بالینی و در 30 دانشگاه علوم پزشکی و موسسه وابسته به وزارت بهداشت دانشجوی در روز 29 بهمن ماه 88 برگزار می شود.
 

نظرات 12 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 23 آبان 1388 ساعت 09:00 ق.ظ

kodo, sahmie behtare zanan ya mahroom?

[ بدون نام ] جمعه 22 آبان 1388 ساعت 04:19 ب.ظ

11:26 صبح جمعه، 22 آبان 1388
این همه نفرت و بی‏رحمی در چشمانش از کجاست؟
فرزانه طاهری

3 آبان 57 / در دانشگاه هستم. راهپیمایی‏های پراکنده طبق معمول در داخل دانشگاه. نیروهای ارتش جلو در اصلی هستند، در جیپ‏هاشان. حدود عصر است که صدای تیراندازی می‏شنویم. خودم نبودم آن حوالی، اما می‏شنوم که دانشجوها و چند دانش‏آموز خواسته‏اند مجسمه‏ی شاه را که درست رو به روی دروازه‏ی اصلی بود بیندازند و دانش‏آموزی کشته شده است. مجسمه را چند سال بود می‏دیدیم. طلایی بود به گمانم. اما خیلی بزرگ نبود، توی چشم نبود. یادم هست تا مدت‏ها اصلا ندیده بودمش. پشتش به دانشگاه بود، رویش به دروازه‏ی اصلی، به خیابان شاهرضا. حدسم این است که از همان لای نرده‏ها شلیک کرده‏اند، چون ندیده بودم ارتش وارد دانشگاه شود. حتی آن روز که تحصن بود در زمین چمن که هنوز زمین چمن بود و بچه‏های دانشگاه در آن فوتبال بازی می‏کردند، تحصن برای آزادی زندانیان سیاسی، باز دم سردر دانشگاه مانده بودند، گرچه حکومت نظامی بود و داخل نشدند حتی وقتی کسانی که آن وقت می‏گفتیم ساواکی‏اند، می‏رفتند و تحریکشان می‏کردند با فحش‏های «ناموسی» که بکشانندشان تو، به سراغ آن‏ها که نشسته بودند در چمن و پذیرای زندانی‏های سیاسی که یکراست از اوین می‏آمدند آنجا، به میان ما.

آبان 58
سوار تاکسی می شوم. قرار است هفده آبان ازدواج کنم. از رادیو چیزهایی می شنوم. نمی فهمم. اشغال سفارت امریکا، دانشجویان خط امام. نمی فهمم. این نام را پیشتر نشنیده ام. در دانشکده هم خبر چندانی نیست. چادر دفتر تحکیم همچنان دم سردر دانشگاه تهران برپاست. معمولا به صدای بلند نوار پخش می کند. سرودهای انقلابی و سخنرانی های انقلابی. هنوز مانده تا انقلاب فرهنگی. درسم بهمن قرار است تمام شود. قسر در می روم.

خبرها را بیشتر جسته گریخته از رادیوی تاکسی می شنوم. اما نمی فهمم. یا جدی نمی گیرم. همدلی ندارم. به رغم سالها همدلی با هر ملتی که با امپریالیزم درمی افتاد. نه اینکه پس از سی سال با خرد و تجربه ی حالا این را بگویم. راستش حواسم به ازدواج در راه است. شانزدهم 21 ساله می شوم و فردایش قرار است ازدواج کنم. قرض کردن سفره ی عقد و لباس عروس و کرایه ی صندلی و اینها همه بر دوش خودم است. پس جدی نمی‏ گیرم. یعنی اصلا انگار در مه حرکت می کنم.

اولین و آخرین باری که به دم سفارت می روم، شاید یکی دو ماهی پس از 13 آبان است. دیگر تماشای اسناد رشته شده در تلویزیون و دخترها و پسرهای جوانی که نشسته اند رشته ها را سوا می کنند و به هم می چسبانند برایم تصویری آشناست. اسنادی که قرائت می کنند به نظرم شبیه همان اسنادی هستند که لابد در هر سفارتخانه ای پیدا می شود. پیامدهایش البته جدی تر از اینهاست. دخالتش در کودتای 28 مرداد که پیشتر جزو بدیهیات شده و بعدها اسنادش، برخی از اسنادش، را خودشان منتشر می کنند. پیروان رهبر همان دولت ساقط شده از اولین قربانیان این فتح اند. همین طور مثل دومینو، انقلاب فرهنگی و سال شصت و جنگ و جنگ و مارش و عزا و شهید و وضعیت قرمز و بعد همین طور، تا سالهای سال.

دم سفارت هم میعادگاه شده است، مقصد و مقصود همه ی راهپیمایی ها. با فضایی شبیه دانشگاه در دوران انقلاب، دانشگاه تهران و اطراف آن با باقالی فروش ها و لبو فروش ها و بساط بلورجات و لباس های دست دوم که بعضی می گفتند مال کشته های انقلاب یا دست بالا مرده هاست، و جماعت که انگار هیچکدام کار و زندگی ندارند. قلب تهران انگار شده است جلو سفارت. یک بار فقط می روم. اصلا برای راهپیمایی ای از اصفهان با هواپیما خودم را به تهران می رسانم و یکراست می روم راهپیمایی. قطعنامه ی آن راهپیمایی را نشسته بر آسفالت خیابان تخت جمشید، سر روزولت می شنوم (گمانم اسمشان هنوز رسما عوض نشده بود، یا هر کس آنها را به نامی که خودش می پسندید می نامید). از قطعنامه بویی بر می خیزد که بعدها به شکل شقاقی اساسی و عمیق تجلی می یابد.

«لانه ی جاسوسی» را فقط همان یک بار در آن ایام دیدم. کمی بعد قلب شهرم شد اطراف دانشگاه. یک بار سری زدم به شانزده آذر و نشستم کنار دانشجوهایی که از دانشگاهشان دفاع می کردند. خودم دیگر دانشجو نبودم. برادرم اما در میانشان بود و خیلی از هم دانشکده ایها که هنوز دانشجو بودند و حدود یک سال بعدش ورپریدند. گلشیری در دانشگاه تهران درس می داد، دانشکده ی هنرهای زیبا. یک بار پیشتر از این، که سر یکی از کلاسهایش رفته بودم، هیاهویی را شنیده بودیم و آمده بودیم و ایستاده بودیم دم دانشکده. دیده بودمشان سربازان و پیاده نظام انقلاب فرهنگی را. تک و توکی چهره در میانشان که می شد گفت دانشجویند. با خشم. با خروش. این یکی لانه را هم داشتند تسخیر می کردند. این از آخرین کلاسهایش بود. ماهها خانه نشین شد، بی حقوق، و بعد دیگر بچه‏ی دومم یکساله شده بود، درست در هفده شهریور 1362، که حکم اخراجش آمد دم در خانه.

دیوار برلین
دیشب بیستمین سال فروریختن دیوار برلین بود، با مراسمی پای دروازه ی برندنبورگ برلین، همان جا که دیوار بود، هزار دومینوی دو و نیم متری با نقاشی کودکان سراسر اروپا که با تکان دست لخ والسا فروریزیشان آغاز می شود. مجارستان البته پیشگام بود که مرز با اتریش را پیشتر برچید. یکی هم مثل چائوشسکو که تا توانست با هر والزاریاتی ماند. بغض دارد خفه ام می کند. جلوش را نمی گیرم. خوب است. یک ماه و اندی پس از 22 خرداد خشک خشک بود بهت و اندوه و خشمم. خشک و سوزان. تا روزی که به خانه ی سهراب رفتم.

به دیدن مادرش که با خاله اش از مادران صلح بودند، هستند لابد، هنوز، بیشتر از پیش حتما. دم سفارت فلسطین برای اعتراض به رخدادهای غزه جمع شده بودند. کتک هم خوردند. این اعتراض حقی بود انحصاری و آنان را از آن نصیبی نبود. آن روز که رفتم، دیدمش که چه اندازه پیر شده بود در این جستجو که آن روز بیهوده بودنش را دریافته بود، آن روز، عکس سهراب را که دیدم، بعد از بیشتر از یک ماه بغضم ترکید. به اندازه ی تمام آن روزها و انگار تمام آن سال ها گریه کردم.

13 آبان 88
نزدیک میدان هفت تیرم. رفته ام به سراغ دوستی. دو جوان همراهم‏اند. نمی دانم من مواظب آنها هستم یا آنها مواظب من. همان اول، در بدو ورود به دهانه ی میدان، می بینمشان. با تک و توکی نشان سبز، دارند می دوند. پیرزنی را می بینم افتاده بر زمین. نتوانسته پا به پایشان بدود. بر سرش می ریزند. اونیفورم ندارند. بعضیشان شاید همسن نوه‏هایش باشند. سبزها برمی گردند، دوان و اینها می گریزند. چندتایشان به چنگشان می افتند. پیرزن لنگان خود را به کنار دیوار می کشاند. سر و صورتش خونین است. باتومشان را می گیرند. از جیبهاشان اسپری فلفل را بیرون می کشند. ساطور بزرگی از جیب یکیشان در می آورند - یعنی قمه که می گویند همین است؟ بعضی خشمگین چشم را در برابر چشم می خواهند. آخر خشونت آن روز بی سابقه است. عریان است. همه را می زنند، زن و مرد و پیر و جوان ندارد.

می گویم که نباید خشونت کرد. زنی کنارم می گوید ندیدی چطور پیرزن را می زد؟ باز می گویم نباید کار به خشونت ما بکشد. با هیچ چیزی نمی توان و نباید خشونت را توجیه کرد. مگر حاصل این توجیهات را کم دیده ایم؟ عواقبش خانمان سوز خواهد بود. دارم آهسته از پیاده رو به طرف بالای خیابان می روم که ضربه ی محکمی به کمرم می خورد. نفسم بند می آید. برمی گردم. این یکی اونیفورم دارد و میانسال است. نگاهش می کنم. نفرتی از چشمانش می بارد که بیش از باتومش می ترساندم. کنارش یکی دیگر توی صورتم فریاد می زند. از جنس همان فحشهای گارد زمان دانشجویی ام. اما نمی دوم. همان طور آهسته به راهم ادامه می دهم. نفسم می آید سر جایش. بارها از دیدن صحنه های خشونتبار ماههای اخیر از خود پرسیده ام که به اینها چه گفته اند. این کینه و نفرت که در چهره و چشمانشان هست از کجاست؟ و چطور می شود سر و صورت آدم های دست خالی را چنین راحت درید؟

یادم می آید که گاردی ها که قبل از انقلاب وارد دانشگاه می شدند و می زدند و می بردند، جنس فحاشیشان به ما دخترها «ناموسی» بود. می دانستیم به آنها گفته اند که اینها دخترهاشان را به اشتراک می گذارند و اگر به جایی برسند زن و دختر و مادرتان را اشتراکی می کنند. می دانستیم که برخی شان چنان پیشینه ی محرومیت زده ای دارند که لابد از دیدن بچه مرفه های مفتخوری که به دانشگاه راه پیدا کرده اند و معلوم نیست چه مرگشان است خشمگین اند. به اینها چه گفته اند؟ کینه و نفرت و بی رحمی چشمانشان از کجا آمده است؟ به یاد زنی می افتم در یکشنبه 24 خرداد در میدان انقلاب، پرچم به دست از جشن پیروزی بازگشته بود. کنارم ایستاده بود، با ظاهری که چندماه قبلش ممکن بود مشمول ارشادهای خیابانی شود. می گفت که «باید اینها را کشت. مثل حیوان. فکر می کنند اینجا خارج است. می خواهند هر روز با هزار نفر باشند.» کجا اینها را به او گفته بودند؟ عقیده نبود، که معتقدان را دیده‏ایم بارها، یکیش در روز قدس، با پوسترها و پرچمهاشان.

از کنار هم گذشتیم، بی هیچ تنشی. در پارک لاله دیده بودمشان. نشسته به نماز. و سبزها که از کنارشان می‏ گذشتند یا کنارشان نشسته بودند نماز می خواندند. کینه و نفرت در نگاهشان نبود، همان ظهری که باران آمد: «صلِّ علی محمد، اشک خدا درآمد.» امروز اما آنها نیستند، آدمهای عادی نیستند. اتوبوسها از مسیر دیگری می روند دم لانه ی جاسوسی. نیستند تا شاهد باشند. پس خشونت عریان و لجام گسیخته جاری می شود بر کف خیابانها. و گاز. گاز. گاز. و تیراندازی هوایی. نفسم بند می آید و چشمانم جایی را نمی بینند. پیش همان دوست برمی گردم. بیست سی نفری به محل کارش آمده‏اند. در باز بوده. لنگان یا دست بر آرنج که جای خوبی است برای زدن. خیلی حساس است و دردش امان را می برد.

همه دارند سیگار می کشند و توی صورت هم فوت می کنند. یکی به خانه زنگ می زند. «مامان نگران نباش. کاریش ندارند. ولش می کنند.» برادرش را می گوید. کسی بیرون در ایستاده، بی اونیفرم. سر و ته کوچه را بسته اند. باید آن قدر بمانیم آنجا تا برود، بروند. می رویم. دو سه نفری، از کوچه های فرعی. با موتور می چرخند. چندتاشان پیاده شده اند و اسپری رنگ سیاه به دست، دارند روی شعارهای سبز را می پوشانند. در تمام کوچه های فرعی و خیابانهای اصلی. همراهم می گوید مثل صاحبخانه هایی که میهمانها هنوز نرفته دارند جمع و جور می کنند. نه خانی آمده نه خانی رفته؟ تاکسی می گیریم. در خیابان ولی‏عصر، پایین تر از فاطمی، پسر جوانی را دارند به قصد کشت می زنند، زنی می رود جلو که مانع شود، باتومی بر سرش فرود می آید و خون بر صورتش می دود. تاکسی رد می شود. می رسیم به خانه. اینترنت قطع است. دخترم زنگ می زند. می گوید همه ی دوستانم مامان هاشان امروز ضربتی خورده اند. عدالت برقرار شده است.

مظنون و متهم
بزرگترین پادگان امریکا. روانپزشک ارتش، سیاهپوست مسلمان، چندین سرباز را به رگبار گلوله بسته است. زخمی اش کرده اند. بیمارستان است. ژنرال مصاحبه می کند. از او به نام مظنون یاد می کند، و ذکری از مسلمان بودنش نمی کند، تروریست بودن و از خارج دستور داشتن که جای خود دارد. مظنون، نه حتی متهم.
کلاس فرانسه ی ما

سالنی بزرگ. با غلبه ی رنگ سرخ، روکش صندلی ها، حتی شال نماینده ی دادستان و قضات انگار سرخ است. دل آدم می ریزد. حاکم که چون سرخ می پوشید همه می دانستند غضب کرده است و کسی جان سالم به در نمی برد. سالن پر است. متهمان را از پیژامه هایی که تنشان کرده اند (نه از آنها که پیشترها تن زندانی ها می کردند، با نقش ترازوی عدالت لابد) و دمپایی لاستیکی سفیدشان می توان تشخیص داد، اگر نه از چهره هاشان. ماموران هم که از لباسشان پیدایند. صندلی های دیگر را کسانی پر کرده اند که نمی شود فهمید کیستند. خانواده ها پشت در مانده اند چون سالن جا ندارد. یاد جشنواره ها یا شبهای افتتاحیه ی کنسرتها می افتم که گاهی مدعوینی که وسطش خوابشان می برد با زن و بچه های کوچکشان ردیفهای اول را گاه تا آخر پر کرده اند و عاشقان هنر و حرفه‏ای های این عرصه پشت در مانده اند.

در ردیف چهارم یا پنجم دوستم و معلم فرانسه ام نازک نشسته است. با چادر گل گلی. دوست و معلم نازنینم. دوست خیلیها. که همیشه می شد به لطفش از احساس تحقیری که سالها در صف ویزا با خشم گریبانمان را می گرفت تا حدی خلاص شویم. یکی از اتهاماتش همین است: تسهیل در صدور ویزا برای اهل علم و فرهنگ (و بگویم که بی هیچ استثنایی، خودی و غیرخودی ای). پس زنده باد همه ی دربانهای سفارتهای رنگارنگ، دربانهای ایرانی که بر هموطنانشان فخر عالم می فروختند و می فروشند. تحقیرشان می کردند و می کنند. برو این ور، وایستا آنجا. ساکت. فخری که سفیرکبیر و کنسول هم در برابرش کم میآوردند. شهاب در صف اول نشسته است. همسرش مهرک در همان کلاس فرانسه ی ما بود، با برادر کوچکترش، امید. شاگرد اول کلاسمان. کلاسمان از هم پاشیده دیگر. حسن سربخشیان عکاس که رفته است ینگه دنیا. ماههاست مهرک را ندیده ام. نمی توانم. نمی دانم چرا من خجالت می کشم؟

سپهر هم گاهی با باباش، شهاب، می آمد بعد از کلاس دنبال مهرک. تازه رفته بود کلاس اول. سپهر که قرار بود یک روز شمشیر تای چی ام را ببرم برایش فرمهایم را اجرا کنم. وقتی دیدمش در دیدارش با حجاریان که می گفت طرفدار تیم برزیل است چون پشت لباسشان سبز است دلم فشرده شد. دلم فشرده میشود که امید و برادر دیگر مهرک، ایمان، در خانه ی پدری به جرم دعای کمیل دستگیر شده‏اند، کمیل برای شهاب که نازنین بود و امیدوارم به زودی بیاید اما تلخ نشده باشد، که سرنوشت مملکتش برایش آن همه مهم بود و آن همه شبانه روز تلاش کرد آدمها را به پای صندوق های رای بکشاند. کلاس فرانسه مان دیگر برگزار نمی شود. نازک دیگر اینجا نیست، سپهر تا هفته ها بعد از اینکه شبی آمدند به خانه شان و شهاب را بردند، از کنار تلفن تکان نمی خورده مبادا شهاب زنگ بزند، و کلاس دوم دبستان را بدون شهاب شروع کرد. دایی های نازنینش هم ناگهان غیب شده اند. ایمان و امیدش. همین دیگر. همین.

برگرفته از: پایگاه اینترنتی مدرسه فمینیستی

[ بدون نام ] جمعه 22 آبان 1388 ساعت 04:17 ب.ظ

12:28 صبح جمعه، 22 آبان 1388
در دیدار با جمعی از اساتید دانشگاه علم و صنعت:
سیدمحمد خاتمی: "نمی‌توان جامعه و دانشگاه را بصورت پادگانی اداره کرد"

"انتظار این بود که کم کم فضا غیر امنیتی شود‏، نه اینکه انتقاد و نقد کردن این همه هزینه برای جامعه داشته باشد، باید به خاطر داشت کسی که نقد می‌کند برانداز نیست، بلکه دلسوز انقلاب و جامعه است."

به گزارش موج سبز آزادی به نقل از روابط عمومی دفتر سیدمحمد خاتمی‏؛ وی در دیدار و گفت و گو با جمعی از اعضای هیات علمی دانشگاه‌ علم و صنعت ایران با اشاره به مباحث مطرح شده از سوی استادان در ابتدای این نشست؛ گفت: "همه مطالبی که در این جلسه بیان شد مطالبی خوب؛پخته و مبتنی بر تحلیل درست بود، همچنانکه از محیط دانشگاهی انتظار می‌رود همه بحث‌ها به نحوی ناظر بر این بود که چگونه می‌شود از این وضعیت بیرون رفت و وضعیت بهتری داشت." سید محمد خاتمی با بیان اینکه "خوشبختانه جامعه دانشگاهی ما هم درد را می‌شناسد و هم تلاش می‌کند راه حلی را برای رفع درد ارائه دهد"، اظهار داشت: "یکی از مشکلاتی که در جامعه ما وجود دارد، عدم درک جایگاه دانشگاه و دانشگاهیان در مجموعه نظام و عدم بهره‌گیری از آنهاست."

رئیس بنیاد باران در بیان علل و موانع کنونی پیش آمدن این وضع افزود: "در حال حاضر نیز وضعیتی وجود دارد که همچنان فضا به سوی محدود تر شدن آن پیش می‌رود و متاسفانه زیانی که از این ناحیه، مملکت دچار آن می شود زیان غیرقابل جبرانی است." خاتمی درباره توانایی های دانشگاه در بهبود وضع کشور و پیشبرد همه جانبه گفت: "بعد از انقلاب هم از این ظرفیت دانشگاه کمتر استفاده شده است؛ البته در یکی دو مورد عکس این اتفاق افتاد، یکی در تدوین برنامه چهارم توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور که مرحوم دکتر عظیمی محور کار قرار گرفت."

وی افزود: "در جریان تدوین این برنامه هزاران ساعت نفر از نیروهای مختلف دانشگاهی از دانشگاه‌های مختلف بحث و صحبت کردند، بطوریکه تقریبا کمتر نظر علمی و دانشگاهی بود که در حد امکان شنیده نشده باشد و بر اساس آن برنامه چهارم تدوین شد که به نظر من علمی ترین و واقع بین ترین برنامه ای بود که تنظیم شد ولی در عمل متاسفانه بر خلاف آنچه می‌بایست انجام شود، انجام گرفت."

رئیس دولت اصلاحات مورد دیگر در توجه و تکیه بر ظرفیت دانشگاه را در جریان تدوین برنامه چشم انداز بیست ساله عنوان کرد و گفت:«در این برنامه که در دولت اول اصلاحات مورد بحث قرار گرفت از نیروهای مختلف کارشناسی از دانشگاه‌های مختلف استفاده شد و سرانجام نیز با بحث در مجمع تشخیص مصلحت با نظر رهبری تدوین ؛نهایی و ابلاغ شد."

سید محمد خاتمی با تاکید بر ضرورت استقلال دانشگاه یادآور شد: " در دولت اصلاحات هم و غم دولت بر این بود که دانشگاه روی پای خود بایستد و مورد احترام باشد و تلاش کنیم نیروهای خارج از دانشگاه اجازه و توان دخالت و اعمال نظر به هر صورت را نداشته باشند." رئیس جمهور سابق کشورمان در این باره گفت:اختیارات هیات های امنا در اداره دانشگاهها و انتخابی شدن مدیریت های دانشگاهی از جمله ضرورت های مشارکت دانشگاهیان در تصمیم سازی های کشور است که دولت در دوران اصلاحات توانست تنها گام های اولیه در آن مسیر بردارد.

سید محمد خاتمی استقلال دانشگاه و رعایت حقوق و حرمت دانشگاهیان و دانشجویان را در هر شرایطی ضروری و لطمه مداخله های سیاسی و امنیتی را مخل ایفای نقش های واقعی دانشگاه دانست. وی انتظارات جامعه را از دانشگاه و دانشگاهیان در تامین سه هدف خلاصه کرد و گفت:دراولین هدف علم‌اندوزی و پژوهش است که بدون دستیابی به آن هیچ گامی را نمی‌توان برداشت و حتی حیات اجتماعی، تاریخی، سیاسی و مدنی با مشکلات مختلف مواجه و بلکه نابود خواهد شد.

خاتمی در ادامه گفت:دومین هدف کار‌آمدی بدین معناکه افراد چگونه می‌توانند علم را به کار گیرند و کشور و جامعه را با این علم اداره کنند؛کارآمدی فقط تربیت نیروی علمی و انسانی کارآمد نیست، بلکه این است که دانشگاه عالم به مدیران ما کمک کند که کارآمد شوند، یعنی راه مدیریت علمی و منطقی را به آنها بیاموزند و اگرتصمیم‌سازان ما عالمان ما باشند آن‌وقت مدیریت کار آمدی در کشور داریم و تصمیم گیران نیز درست عمل می کنند."

خاتمی تصریح کرد: هدف سوم روشن فکری است و روشنفکر یعنی کسی که از خود بیرون آمده و به سرنوشت جامعه می‌اندیشد و اهل نقد و نظر است وعظمت، پیشرفت، آزادی و اعتلای جامعه خود را می‌خواهد. رئیس دولت اصلاحات افزود: "روشنفکر کارآمد باید دو خصوصیت داشته باشد که دانشگاه‌های ما باید و می‌توانند در این زمینه کار کنند، یکی اینکه چون وجود انسان تاریخی است کسی روشنفکر خواهد شد و می‌تواند در جامعه اثر مثبت بگذارد که با سنت آشنا و مانوس باشد." وی ادامه داد: "در کشور ما اسلام بطور خاص در شکل‌دهی این سنت و ساختن هویت تاریخی و فرهنگی جامعه ما موثر است و وقتی می‌گوییم اسلام، اسلامی را می‌گوییم که غیر مسلمان هم در آن امکان رشد پیدا بکند."

خاتمی خصوصیت دیگر روشنفکر را آشنا بودن به اقتضائات زمان عنوان کرد و گفت: "کسی که زمان خودش را نمی‌شناسد، تاثیر وتاثرعوامل، خواست‌ها و توقعات تاریخی جامعه را نمی‌شناسد و در زمان خودش نیست، نمی‌تواند زبان مناسب برای جامعه‌ خود پیدا کند و جامعه هم حرف او را نمی‌شنود و راه حل هایی که ارائه می دهد به جای اندیشه بر توهم استوار است."

رئیس موسسه بین‌المللی گفتگوی فرهنگ‌ها و تمدنها تصریح کرد: "روشنفکر کسی است که با سنت و اقتضائات زمان خود آشنا باشد و بداند او در این زمان دارد زندگی می‌کند و چگونه می‌تواند از سنت که پایه اجتماعی‌ اوست بهره‌برداری و حتی نوآوری کند تا بتواند گذشته‌اش برای آینده‌اش معنا داشته باشد و پیش برود." وی تاکید کرد: "روشنفکر کسی است که از امکانات عظیم موجود، بتواند استفاده کند و برای ملت سربلندی،استقلال و عظمت بیافریند تا همه احساس حرمت بکنند."

رئیس‌جمهور سابق کشورمان در تبیین این مسئولیت یادآور شد: "روشنفکر کسی است که توقع زمانش را بشناسد و من بارها گفته ام زمانه ما زمانی است که در آن دیگر هیچ انسانی در وجدان خودش هیچ نوع حکومت استبدادی و دیکتاتوری را بر نمی تابد و رد می‌کند. از جمله دلایل آن هم همین است که امروز دیکتاتورهای زمان نیز ادعای مردمی‌بودن می‌کنند ؛ این‌ها مساله زمان ماست و متعلق به شرق و غرب نیست و انتقاد و بیان آزاد عقاید و اندیشه‌ها امروز دیگر به عنوان یک حق شناخته شده است."

سید محمد خاتمی با تاکید بر نقش دانشگاهیان در این زمینه گفت: "متاسفانه ما گرفتار بحران تفکر هستیم که باید با استمداد از سنت و روح زمانه بتوانیم این بحران را حل کنیم و به یک جمع‌بندی درستی برسیم و دانشگاه‌ها و محافل علمی می‌توانند در این زمینه نقش بسزایی داشته باشند." وی لازمه تحقق این نقش را وجود امنیت اجتماعی و احساس رضایت همه افراد جامعه و نخبگان به خصوص جامعه دانشگاهی دانست و گفت:رضایت مبنای رشد اجتماعی و نقد به تعبیر امیرالمومنین علی (ع) وظیفه جامعه و حق والیان است پس ایجاد محدودیت در مسیر نقد قدرت موجب کاهش رضایت عمومی و محروم کردن جامعه و حکومت از یک حق اساسی است.

رئیس بنیاد باران در این باره اظهار داشت:نظام اسلامی چنانکه در منابع دینی و تاریخی ما آمده است و در انقلاب و اندیشه حضرت امام نیز ریشه دارد ؛نظامی است انسانی و اخلاقی که باید همه شهروندان را در بر بگیرد و محدود به سلیقه ها؛افراد و گرو ه های خاص نشود و جلب رضایت نخبگان و آحاد جامعه را مد نظر داشته باشد.

سید محمد خاتمی با اشاره به این مساله به بررسی وقایع اخیر کشور پرداخت و گفت:بزرگترین عامل تضعیف نظام؛کاهش رضایت مردم و اعمال خشونت به هر شکلی است.خشونت از هر سو به خصوص از ناحیه حکومت مضر به حال جامعه؛دین و نظام است.اعمال خشونت از جانب حکومت تندروی و نارضایتی در جامعه به دنبال می آورد واگر در جامعه نارضایتی و بی‌اعتمادی بود و روز‌به‌ روز گسترش پیدا کرد، اولین ضربه به اسلام و نظامی که نام اسلام را دارد می‌خورد، اگر خدای نکرده رفتارها و برنامه ها طوری باشد که در ذهن جامعه القاء شود که در این نظام خشونت و ارعاب و تهدید رسمیت دارد و دشمنان هم از این زمینه استفاده کنند بیش از همه خود نظام زیان می بیند."

سیدمحمد خاتمی در ادامه این بحث اظهار داشت:امروزسئوال این است که بخصوص در جریان حوادث اخیر، رضایت جامعه و بخصوص نخبگان آن افزایش پیدا کرده است؟اگر نکرده است باید فهمید که مشکل وجود دارد و عاملان این وضع تضعیف‌کنندگان نظام در اینجا کسانی هستند که سبب نارضایتی بیشتر در جامعه شده‌اند." وی تصریح کرد: "این جامعه متعلق به ماست. اما چرا اینقدر فضا تنگ شده است؟چرا اینقدر نیروهای ارزنده‌ای که انتقاد یا حرف دارند ؛ نه تنها حذف می‌شوند بلکه مورد هرگونه اهانت و فشاری قرار می‌گیرند؟"

رئیس دولت اصلاحات افزود: "وقتی به دانشجو، استاد،عالم؛هنرمند؛ نیروهای اهل فکر و سابقه‌دار و جبهه رفته و نیروهایی که می‌گویند قانون اساسی را قبول داریم البته انتقاد هم داریم هرگونه ناسزا و نسبتی به آنها می‌دهند متاسفانه شعارهایی در جامعه مطرح می‌شود که هیچ کدام از ما نمی‌پسندیم؛نظام تضعیف می شود و ایران چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی آسیب می بیند."

وی در توضیح دلایل شرایط به وجود آمده گفت: "اینها به این دلیل است که به مردم احترام نمی‌شود، اعتراض و انتقاد براندازی به حساب می‌آید، رسانه‌های رسمی ما هر چه توانستند ناسزا و دروغ به افرادی می گویند که مورد توجه مردم هستند و همه اینها به نظام لطمه می‌زند." سید محمد خاتمی برای حل این مسائل گفت: "همه باید به قانون اساسی بازگردیم و در چارچوب قانون اساسی و معیارهای اسلامی حرکت کنیم؛باید پذیرفت که نمی‌توان بصورت پادگانی جامعه و دانشگاه را اداره کرد و این نحوه مدیریت به زیان مادی و معنوی و حیثیتی جمهوری اسلامی است."

رئیس جمهور سابق کشورمان در این زمینه افزود: "انتظار این بود که کم کم فضا غیر امنیتی شود ، نه اینکه انتقاد و نقد کردن این همه هزینه برای جامعه داشته باشد، باید به خاطر داشت کسی که نقد می‌کند برانداز نیست بلکه دلسوز انقلاب و جامعه است." سیدمحمد خاتمی خاطر نشان کرد: "اما آیا امروز انتقاد منطقی هزینه ندارد؟آیا منتقد متهم به انواع اتهاماتی که شایسته بدترین دشمنان کشور و ملت است ، نمی‌شود؟ اگر جواب این سئوالات مثبت است ؛ اینها نشان‌دهنده انحرافی است که باید اصلاح شود و به راه درست بازگردد."

خاتمی در پایان این دیدار و گفت و گوتصریح کرد: "مبنای حرکت قانون اساسی است؛ ما ایران سربلند را می‌خواهیم، ما می‌خواهیم مردم حکومت را از خود بدانند و حکومت مردم را از خود بداند و همچنین انتقاد از خود را نعمت بداند، همانگونه‌ای که امام راحل فرمود انتقاد، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است و مراد امام از انتقاد و تخطئه ؛انتقاد از خودشان و مسئولان بلند پایه بود."

پنج تن از استادان دانشگاه علم و صنعت پیش از وی به تشریح مسائل موجود کشور و دانشگاهها و راه های برون رفت از وضعیت نا مطلوب کنونی پرداخته و به عنوان کسانی که سالها در محیط دانشگاهی و صحنه جامعه و مسئولیت ها و مدیریت ها حضور داشته اند و مسائل را از نزدیک لمس می کنند نگرانی شدید خود را از وضعیت مدیریت غیر کارشناسانه؛ غیر علمی؛ غیر واقع بینانه و سلیقه ای در ابعاد مختلف فرهنگی؛ اجتماعی؛ اقتصادی؛ صنعتی، کشاورزی و سیاسی امنیتی؛ دیپلماسی و روابط خارجی؛ رسانه ای و اطلاع رسانی ؛ قضایی و حقوقی ابراز و خطر رکودها و تخریب ها وحیف و میل های ثروت های ملی؛از بین رفتن و سوختن فرصت های اجتماعی و اقتصادی که می توانست بسیار ارزنده و پیش برنده در روند توسعه همه جانبه کشور باشد روش برخی جریان ها برای یک صدایی کردن و امنیتی کردن جامعه خصوصا فضای دانشگاه ها و تضعیف نقش مستقل عملکرد قوه قضاییه و قوه مقننه و مجلس خبرگان؛ دخالت دستگاه های امنیتی نظامی و انتظامی در اموری که طبق قانون اساسی از ورود به آنها نهی و منع شده اند عدم شفافیت در اطلاع رسانی و انعکاس واقعیت ها و دیدگاهها و انتقادهای جریان های سیاسی و مردمی قانونی بد بین کردن و تفرقه افکنی بین طیف های مختلف اجتماعی و جریان های فکری و سیاسی و نهادهای مردمی و قطبی کردن جامعه بیان کردند وبر اساس آنها برخی راه کارها را با تکیه بر قانون اساسی برای برون رفت از این شرایط ارائه دادندو بر التزام عملی همه نهادها و دستگاههای کشور به همه موارد قانون اساسی و اطمینان دادن عملی به مردم در جهت تامین خواسته های اکثریت ملت و حقوق اقلیت ها تاکید کردند.

در این دیدار همچنین بسترهای مساعد در توسعه صنعتی و نگرانی ها از وضع اقتصاد و مدیریت کشور مورد اشاره قرار گرفت و ظرفیت ها و مخاطره های پیش روی جنبش اصلاحات و اینکه از تجربه های مشروطیت و انقلاب اسلامی و اصلاحات چگونه در این دوران باید بهره گرفت ؛ بر فرصت ها و تهدید هایی که در برابر جامعه دانشگاهی و زنان وجود دارد تاکید شد.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 10:46 ب.ظ

تو سهمیه مناطق را بزن اگر نمره ات به سهمیه ازاتد رسید ازاد حساب می شی نرسید محروم حساب می شی
فقط در رشتهع های جراحی داخلی کودکان زنان بیهوشی کودکاتن

مهران پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 12:24 ب.ظ

دوست عزیزم مناطق محروم فقط یه سهمیه سرکاریه عملا واسه رشتههای خوب نیس چون اونا مال مازاده

التماس میکنم پنج‌شنبه 21 آبان 1388 ساعت 10:18 ق.ظ

بچه ها بابا بزرگ تو رو خدا از سهمیه مناطق محروم بگین خوبه یا نه ؟

قهوه ای چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 11:12 ب.ظ

ای وووووووو............
چقدر فیلترشکن!دمت قیژژژژژژژژژژژژژ

XXXXXXXXXXXXX چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 02:08 ق.ظ

به وبلاگ جدید برید فیلتر شکن های روز:

smnaz.blogsky.com


http://unblocknix.com/
بقیه آدرس های این سایت
Http://schoolbypassfilter.com
Http://unlockx.com
Http://unlockawebsite.com
Http://bypasswebsite.com
Http://unblockmy-space.com
Http://webunblocking.com
Http://websitesbypass.com
******
http://www.wayquick.info/
http://www.thidfree.info/
http://alltry.info/
http://allfreedom.info/
******
http://www.wallpingo.com/
بقیه آدرس های این سایت
proxyschoolbypass.com
accesstofacebook.com
blockedwebsitesaccess.com
beboproxies.net
ots4.com
fwizz.com
390e.com
******
http://gadgetshopcentral.com
Homefreeinsurance.com
Spygadgetsite.com
Profootballtown.com
Bestdegreemaster.com
Superestateonline.com
Mangoodhealth.com
Infohomeinsurance.com
http://proxissite.com/
Greatproxis.com
Yourwebproxy.com
Bestproxis.com
Superacademic.com
Cruisetraveloptions.net
Equityloanworld.com
Mbahomeloan.com
http://proxysandy.com/
Proxisonline.com
Unblockusa.com
Proxisworld.com
Yourproxis.com
Greatwebproxy.com
Theproxis.com
Topproxys.com
http://bestdegreemaster.com/
Superestateonline.com
Mangoodhealth.com
Infohomeinsurance.com
Cityhotdate.com
Yourestateonline.com
Homeloannational.com
Advanceconsolidation.com
http://detroitprofootball.com/
Http://webunblocking.com
Http://websitesbypass.com
Http://unlockthiz.com
Http://agproxy.com
http://irealhome.com
http://mbahomeloan.com
http://equityloanworld.com
http://greatwebproxy.com
http://mangoodhealth.com
http://greatcomputerhardware.com
http://unbli.com
http://unlockthiz.com
http://advanceconsolidation.com
http://cruisetraveloptions.net
http://urlunlock.com
http://infohomeinsurance.com
http://myspace-unblocking.com
http://cityhotdate.com
http://profootballtown.com
http://schoolfilterbypass.com
http://schoolfiltersbypass.com
http://yourestateonline.com
http://superacademic.com
http://homeloannational.com
http://webunblocking.com
http://unlockx.com
http://unlockawebsite.com
http://bestproxis.com
http://unblockmy-space.com
http://yourproxis.com
http://superestateonline.com
http://website-bypass.com
http://websitesunblocker.com
http://searchdomainguide.com
http://homefreeinsurance.com
http://websitesbypass.com
http://bypasswebsite.com
http://schoolbypassfilter.com
http://proxisworld.com
http://spygadgetsite.com
http://unblockusa.com
http://theproxis.com
http://proxisonline.com

ف ی ل ت ر ش ک ن: سه‌شنبه 19 آبان 1388 ساعت 09:18 ب.ظ

ف ی ل ت ر ش ک ن:

http://www.99tunnel.com

[ بدون نام ] دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 08:31 ب.ظ http://www.dastyarii.blogsky.com

جزوات تست زنی ۸۸ در
www.dastyarii.blogsky.com

ت دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 12:21 ق.ظ

ف ی ل ت ر ش ک ن



http://22jun.free4r.com

چکتر م یکشنبه 17 آبان 1388 ساعت 11:31 ب.ظ

یوهووووووو...اول

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد